نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

حـــبه قـنــد

جشن تولد نیروانا جون

دختر نازم گل بهاری من عزیز دردونه ی من تولدت مبارک. دوساله شدی دوسال از عاشقی های من و تو گذشت کنار هم بودن ها همدیگر رو بوییدن ها شادیها و خوشحالی ها تجربه های جدید و دوست داشتنی. عزیز تر از جانم مامانی فدای چشمای تیله ایت بره تولدت مبارک. با تو پر شدم از دنیا دنیا حسهای خوب ،خدا رو شکر که با وجودت هستی دوباره ای به خونه ما بخشیدی. هنوز دلم از اون روز شاد و عرفانی قنج میره . از دیدن روی ماه تو و از در آغوش گرفتن تو گل خوشبوی مامانی. از چند وقت قبل تصمیم گرفتم که تم تولدت رو خودم درست کنم با وجود سرکار رفتن به کندی پیش می رفت اما مهم این بود که تو با من همکاری کردی و اصلا دست به وسایل نزدی جز مواقعی که ...
19 خرداد 1395

نیروانا کلمه های جدید کارهای جدید

دختر ما هم چند روز بیشتر به دو سالگیت نمونده عزیز مامانی دیگه تلاشت رو داری میکنی که کلی کلمه جدید یاد بگیری. الان کلمه های جدیدی که میگی ماشی ( ماشین)  چی ش( چی شد)  انو ( عمو) مایی( ماهی)  مایو و از دو کلمه ای ها سلام بابایی سلام مینا سلام مامانی بیم د د. مینا نیس انو نیست مینا بَف.  قربونت برم خواب شبت خیلی بده بیدار میشی اونوری میخوابی میخوام مرتبت کنم جیغ میزنی و کلا هنوز سر خوابت مشکل دارم. شبا هم که میخوای بخوابی همش شیطونی میکنی با اینکه خوابت میاد اما باید به زور متوسل شد که اصلا این کار رو دوست ندارم. خیلی بلدی خودتو تو دل همه جا کنی کلا نی نی تو دل برو هستی. دیروز ترم سوم شنا تموم شد ...
7 خرداد 1395
1